همگی ما میدانیم که انیشتن این فرمول (e=mc2) را کشف کرد .امّا واقعیت آن است که چیزهای کمی در مورد زندگی خصو صی اش میدانیم .
او با سر بزرگ متولد شد: وقتی انیشتن به دنیا آمداو خیلی چاق بودو سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد،فرزندش ناقص است،امّا بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
او خیلی دیر زبان باز کرد: یکی دیگر از مشهورترین جنبه های کودکی انیشتن این است که خیلی دیر زبان باز کردو دیرتر از بچه های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد. طبق ادعای خود انیشتن ،او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بودو بعد از آن هم حتّی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت میکرد.به دلیل پیشرفت کند کلامی انیشتن،و گرایش او به بی توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بودو در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل،او را کند ذهن بدانند .البته در زندگی انیشتن ،این اولین و آخرین باری نبود که چنین انگ ها و نظرات آسیب شناسانه ای به او نسبت داده میشد.
حافظه اش به خوبی آنچه تصور میشد نبود :مطمئناً او میتوانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،امّا برای به یادآوری چیزهای معمولی واقعاًحافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و یا به طور مثال او سرعت صوت را از حفظ نمیدانست و وقتی از او در این مورد سوال میکردندمیگفت اینها چیزهایی است که همه آنرا میدانند پس من وقتم را برای دانستن آنها تلف نمیکنم .
او از داستانهای علمی -تخیلی متنفر بود: انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود.زیرا که احساس میکرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم از علم می شوندو در عوض به آنها توهم باطلی از چیزهایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهند.به بیان او "من هرگز در مورد آینده فکر نمی کنم .زیرا که آن به زودی می آید."به این دلیل او احساس میکردکسانی که به طور مثال بشقاب پرنده ها را میبینند باید تجربه هایشان را برای خودشان نگه دارند.
او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد: در سال 1895در سن 17سالگی ،انیشتن که قطعاً یکی از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده مثل تاریخ و جغرافیا رد شد. وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد،او گفت :آنها بی نهایت کسل کننده بودند و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را نداشته است.
علافه ای به پوشیدن جوراب نداشت: انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب میشود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکندو این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت .علاوه بر این او هرگز برای خو شایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید،او عقیده داشت یا مردم او را می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن (آن هم از روی پوشش)چه اهمیتی میتواندداشته باشد؟
او فقط یکبار رانندگی کرد: انیشتن برای رفتن به سخنرانیها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینانش کمک می گرفت .راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت میکرد ،بلکه همیشه در طول سخنرانیها در میان شنوندگان حضور داشت و به طور دقیق آنها را حفظ میکرد .یک روز راننده انیشتن به او پیشنهاد داد که جایشان را عوض کنندو او جای انیشتن سخنرانی کند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود زیرا انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعاً کسی نمی توانست او را از راننده اصلی تمیز دهد. سخنرانی به نحوی عالی انجام شد ولی دانشجویان در پایان سخنرانی انیشتن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.در این حین راننده باهوش گفت "سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز میتواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتن از میان حضار بر خواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
الهام گر او یک قطب نما بود : انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نما به عنوان هدیه روز تولد از پدرش دریافت کرده بود.وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده مینمود،سعی می کرد طرز کار آن را درک کند.او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابراین تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
راز نهفته در نبوغ او: بعد از مرگ انیشتن در 1955مغز او توسط توماس هاروی برای تحقیقات برداشته شد.اما این کار به صورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.هاروی تکّه های از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد.از این مطالعات در یافت میشودکه مغز انیشتن درمقایسه با میانگین متوسط انسانها ،مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است .همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته ،که این مسئله امکان ارتباط آسانتر سلولهای عصبی را با یکدیگر فراهم می سازد.علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم وچگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.
gaj.ir : منبع
:: موضوعات مرتبط:
بزرگان ,
انيشتين ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1587
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32